همه چیز در درابطه با خداوند یکتا

انسان همیشه به دنبال یافتن جواب براي برخی سوالات بوده که از گذشته تابحال جوابی براي آن نداشته است و همانند معمایی ابدي از روز نخست تا کنون بی جواب مانده اند . سوالاتی همچون اینکه سرچشمه و آغاز جهان به چه صورت بوده و تا چه زمان خواهد بود . تفکر در این مسائل مختص به زمان خاصی نیست همواره دانشمندان و فیلسوفان آن را در سخنان و نوشته هاي خود به بحث و چالش کشیده اند .دانشمند بزرگ عمر خیام از این دسته ها مستثنی نیست و حتی ناتوانی خود در رسیدن به پاسخ را در اشعار خود به رشته ي تحریر در آورده است

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حل معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفت و گوي من وتو چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من

آنان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند به روز گفتند فسانه اي و در خواب شدند

به نظر می رسد ابتدا باید با مفاهیمی همچون علم  و دانش، تعقل واقعیت و حقیقت آشنا شویم وتعریف آنها را از هم تمیز دهیم.چرا که پرداختن به مسائل هستی بدون دانستن تعاریف چنان

مفاهیمی غیرممکن است.

علم چیست ؟ تعقل و تفکر به چه معناست و این ها چه ارتباطی با هم دارند.

عقل:در ترجمه لفظی آن به معناي خرد ، نیروي انسانی که تمیز دهنده ي نیک و بد و خیر و شراست؛ و تعدیل کننده ي احساسات .

اما تعریف عقل از نگاه ما چنین است:

انتقال و پردازش اطلاعات کسب شده از محیط و گاه از خود ،توسط دستگاه فیزیولوژیک اعصاب مرکزي یک موجود متفکر صرفا انسان را عقل می نامیم .

اما ممکن است گاهی مفهوم هوش را نیز با عقل اشتباه بگیریم . هوش عبارت است ازتوانایی حل مساله در اولین برخورد هرچند از لحاظ معنایی و تعریف این دو شبیه هم باشند اما در کل هوش رابایستی درجاتی بالا تر از عقل دانست . مفهوم علم: علم در تعریف لفظی ان به معنی آگاهی و دانش است . تعریفی است خوب در واقع علم مجموعه اي از دستاوردهاي عقل هستند که قابل یادگیري هستند .علم به دنبال پاسخ براي سوالات بشر رفته است که این خود باعث تقسیم شدن علم به دسته هاي مختلف شد اما ما در این جا علوم را به دو دسته ي کلی علوم انسانی یا فلسفی و علوم طبیعی یا تجربی تقسیم بندي می کنیم ؛ اکنون به تعریف و تفکیک این دو دسته می پردازیم:البته شاید در نگاه اول تفاوت قائل شدن براي علوم یاد شده ساده به نظر برسد اما با تامل در این موضوع خواهیم دانست که کاري است بس دشوار و شاید گاهی انسان را به این نتیجه برساند که اصلا تقسیم بندي براي آنها غیر ممکن است. اما ما می خواهیم از برخی لحاظ این دو دسته ازعلم را از هم تفکیک کنیم . و براي هر کدام تعریف خاصی ارائه دهیم تا بر طبق این تعاریف هرگذاره علمی را در زیرشاخه یکی قرار دهیم.علوم تجربی یا طبیعی: هر یافته ي عقل، یا علمی که پس از پدیدار شدن بتوان آن را توسط آزمایش فیزیکی یعنی آزمایشی که با هر آنچه در طبیعت در دسترس انسان قرار دارد قابل اثبات وقابل درك توسط پنج حس فیزیولوژیکی انسان باشد. علوم انسانی یا فلسفی: فلسفه بیش تر متوجه تفکر محض است. هدف این بحث در اصل آن است که اشتباهات برطرف گردد و دشواريها و پیچیدگیها از میان برداشته شود. زمانی که این پیچیدگی توسط هر علمی از میان برود، آنچه براي فلسفه به جا میماند، پیامدهاي نتیجه نیست؛بلکه از میان رفتن چیزهایی است که پیش از آن مشکل و مسئله قلمداد میشده است. وبدین صورت از دایره آن خارج میشود .